خلاصه داستان : زنی که مبتلا به تومور مغزی است عاشق پزشک خود شده است و ...
A woman diagnosed with a brain tumor falls in love with her doctor.
-
دوبله فارسی
خلاصه داستان : زنی که مبتلا به تومور مغزی است عاشق پزشک خود شده است و ...
A woman diagnosed with a brain tumor falls in love with her doctor.
خلاصه داستان : یک پادشاه تازه اخراج شده اروپایی در شهر نیویورک پناهنده می شود ، جایی که به یک شخصیت مشهور تلویزیونی تصادفی تبدیل می شود و بعداً به اشتباه به کمونیست بودن متهم می شود...
A recently-deposed "Estrovian" monarch seeks shelter in New York City, where he becomes an accidental television celebrity. Later, he's wrongly accused of being a Communist and gets caught up in subsequent HUAC hearings.
1 بار برنده جایزه و 1 بار نامزد دریافت جایزه
خلاصه داستان : نورمن (Norman Wisdom) در اتاق انبار یک فروشگاه بزرگ لندن مشغول به کار است ، اما جاه طلبی دارد (آیا همیشه نیست؟). او می خواهد یک کمد پنجره باشد که نمایش عمومی را تشکیل می دهد. او در حالی که می خواست جاه طلبی خود را برآورده کند ، عاشق یکی از دختران مغازه می شود (نه همیشه؟). آنها با هم نقشه ای را برای سرقت از فروشگاه کشف می کنند و به نوعی موفق می شوند سارقان را خنثی کنند.
Norman is working in the stock room of a large London department store, but he has ambition (doesn't he always !!), he wants to be a window dresser making up the public displays. Whilst trying to fulfill his ambition, he falls in love (doesn't he always !!), with one of the shopgirls. Together they discover a plot to rob the store and, somehow, manage to foil the robbers.
1 بار برنده بافتا Award1 بار برنده جایزه total
خلاصه داستان : سحرخیز یا شیرفروش؛ فیلمی کمدی به کارگردانی رابرت اشر است. نورمن میکوشد تا به بهرهبرداری از یک گاوداری کوچک و قدیمی که توسط یک سازمان بزرگ و مدرن تهدید میشود کمک کند اما…
Norman Pitkin is the assistant helping to run a small, old fashioned dairy which is threatened by a larger, modern organisation. Pitkin does his best to save the dairy (and his horse) and the usual chaos ensues
خلاصه داستان : نورمن برای شست و شوی پنجرههای بیشمار کاخ یک لرد به کار گمارده میشود. پس از آنکه آدمربایان وارث خاندان لرد را که پسربچهای بازیگوش است، گروگان میگیرند، نورمن با فداکاری، او را از چنگ تبهکاران میرهاند. اما در این میان حافظهی پسرک آسیب میبیند و دیگر منجی خود را به یاد نمیآورد. همین موضوع برای نورمن دردسرساز میشود…
Norman is a window cleaner who has to clean a manor house with hundreds of windows. He is distracted by the son of the house who persuades him to go into town. When some villains try and kidnap the young heir Norman fights them off but the heir has banged his head and can't remember Norman's heroic stand
خلاصه داستان : تصادفی در قصابی، نورمن و آقای گریمزدیل را به بیمارستان می برد، جایی که نورمن پس از ایجاد هرج و مرج معمولی، لیندی را پیدا می کند
An accident in the butchers shop leads Norman Pitkin and Mr Grimsdale to the hospital where, after causing the normal ammount of chaos, Pitkin finds Lindy, a little girl who hasn't spoken or smiled since her parents were killed in an aeroplane accident. Pitkin decides to help.