در آستانه آغاز جنگ جهانی دوم،یک گزارشگر جوان آمریکایی تلاش می کند مامور دشمن در لندن را لو دهد...
در آستانه آغاز جنگ جهانی دوم، یک خبرنگار آمریکایی برای فاش کردن هویت مامورین دشمن در لندن تلاش میکند.
« جانى جونز » ( مکرى ) خبرنگار جنایى برجسته ى امریکایى به اروپاى غربى فرستاده مى شود ، با این مأموریت که اخبارى از ماجراهاى سیاسى ، درست پیش از بروز جنگ جهانى دوم به دست آورد...
جانی جونز گزارشگر اقدام در یک روزنامه نیویورک است. سردبیر وی گزارشگر اروپایی را به دلیل اینکه از خشک شدن تغذیه می شود ، منصوب می کند. اولین وظیفه جونز این است که داستان داخلی را در مورد پیمان مخفی توافق شده بین دو کشور اروپایی توسط دیپلمات معروف آقای ون میر به توافق برساند. با این حال همه چیز به برنامه ریزی نمی رسد و جونز با کمک یک زن جوان برای یافتن گروهی از جاسوسان در لیست کمک می کند
دانلود فیلم Foreign Correspondent 1940 (خبرنگار خارجی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
یکی از شجاعانهترین کارهایی که آلفرد هیچکاک میتوانست در این اوایل جنگ انجام دهد (یا بهتر است بگوییم زمانی که جنگ یا در آستانه شروع آن بود یا تقریباً تمام شده بود) ساخت فیلمی مانند این بود. در حالی که با توجه به وطنپرستی و دفاع از کشور و غرور خاتمه مییابد، احتمالاً به این دلیل به پایان میرسد که مجبور بوده است. اما هیچکاک برای چنین عکسی شجاعتر است، نه به این دلیل که موعظه میکند، بلکه به این دلیل که صرفاً یک فیلم هیچکاک است، یک فیلم هیجانانگیز که رمز و راز جذاب را ارائه میکند، صلیبهای دوتایی حیلهگر، داستان عاشقانهای که وقتی دو مرد مهمتر از همه هستند، پیچیدهتر میشود. بانو در تضادهای مشخصی قرار می گیرند، و لحظاتی از طنز و تراژدی مفتضحانه در ابعاد مختلف به وجود می آید. این یکی از بهترین فیلمهای او نیست، اما سرگرمکننده است، تماشاگران را خشنود میکند که به گزارشگر سرسختی اشاره میکند که فقط باید داستان را دریافت کند، و خیلی بیشتر از چیزی که برایش چانهزنی میکند، به دست میآورد.
این گزارشگر، جانی جونز (جوئل مککریا، به معنای تجارت، اما با لایههای بیشتری در شخصیت معمولیاش) باید نام خود را به هاورستاک تغییر دهد تا به نظر نه چندان «آمریکایی» باشد. او توسط رئیسش فرستاده می شود تا کنفرانسی را در هلند بررسی کند، جایی که یک آقای ون میر (آلبرت باسرمن) ممکن است ریاست معاهده ای را بر عهده بگیرد تا احتمالاً مسیر جنگ آینده را تغییر دهد. اما هنگامی که ون میر در زیر باران درست در میان مردم شوکه شده که چتر در دست دارند به قتل رسیده است، به هاورستاک/جونز بستگی دارد که به همه اینها بپردازد، به خصوص زمانی که متوجه شد که این یک دوتایی بوده است. و ون میر حتی بیشتر از آنچه تصور می شود در مشکل است. صلیبهای دوتایی قدیمی شروع به رخ دادن میکنند، یکی از مهمترین آنها به خاطر علاقهی عشقیاش به پدر کارول فیشر (بانوی برجسته بسیار جذاب و خوشبازیشده Laraine Day) (هربرت مارشال، فوقالعاده که هم شخصیت بسیار بدی است و هم شخصیتی با حداقل برخی از آنها. انسانیت و حتی ذره ای فروتنی زمانی که جنگ حتی بیشتر به چشم بیاید)، چه کسی واقعاً ریسمان را می کشد.
در بین تمام این طرح تقریباً متراکم، مجموعه های به یاد ماندنی بسیاری از هیچکاک وجود دارد، اولین مورد. یکی از دو قسمت است که با قتل و فرار تیرانداز ون میر جعلی روی پله ها شروع می شود، با باران و ازدحام مردم در چترهایی که باعث ایجاد هرج و مرج در میدان شلوغ شهر شده است. قسمت دوم با صحنههای آسیاب بادی همراه میشود و جونز مجبور است در آسیاب بادی که درست نمیچرخد، معاملههای مبهمی انجام دهد، که باعث میشود به تلاش برای یافتن داستان ادامه دهد. اما احتمالاً مورد علاقه من، حتی اگر زمانی که جونز از دست جاسوسان هلندی زبان و دیگر انواع بدجنس در آسیاب بادی پنهان میشود، احساس خطر کامل را نداشته باشد، زمانی است که جونز/هاورستاک به بریتانیا بازگشته و «تحت مراقبت» نگه داشته میشود. توسط مردی که توسط آقای فیشر فرستاده شده است (من اکنون نام او را فراموش کرده ام، اما وقتی او را ببینید او را خواهید شناخت، آن همنوع پیرمرد بریتانیایی به ظاهر مودب و چشمانی که احتمالاً در دیگر فیلم های هیچکاک به شکل دیگری در می آید). او او را به یک برج می برد تا تلاش کند و از جاسوسان احتمالی که خبرنگار را تعقیب می کنند فرار کند، اما بعد از آن این صحنه در برج تقریباً در آستانه تبدیل شدن به یک صحنه خنده دار است که چقدر طول می کشد تا پیرمرد تلاش کند و وظیفه خود را انجام دهد. این کار فوقالعاده انجام شده است، حتی اگر کمی کوتاهتر از مجموعههای بزرگ و هیجانانگیز دیگر باشد.
در همین حال، صحنههای خاصی بین بازیگران وجود دارد که به سرگرمی میافزاید - اگر این کلمه عجیب و غریبی باشد که برای استفاده از آن استفاده کنید. یک تریلر جاسوسی/ژورنالیستی شبیه به مک کریا و دی. عاشقانه آنها خیلی سریع ظاهر می شود، که مطمئنم احتمالاً در این مدت در یک عکس هالیوود غیر معمول نبود. اما چیزهای کوچک در نحوه نزدیک شدن آنها جالب است، حتی تقریباً کامل، مانند زمانی که جونز/هاورستاک در ردای خود است، کارول را در اتاقش مبهوت می کند، و او از او می خواهد که برود و برنگردد. سپس شروع به استفاده از هدیه خود برای کلمات و ارائه آنها می کند تا به طور ناگهانی آسیب پذیری او را نسبت به موقعیت خود افزایش دهد. سپس وقتی او میگوید «نرو»، واکنش او بیارزش است. این همان چیزی است که فقط در فیلم Foreign Correspondent ها می تواند اتفاق بیفتد، اگرچه شاید نه، اما آن خطی از چیزهایی است که واقعا سرگرم کننده و در عین حال صادقانه برای شخصیت ها است که گاهی فیلم را ارزشمند می کند (این برای صحنه های کوچک با آقای. فیشر نیز، جایی که ابتدا فکر میکنید او نسبت به هر چیزی سرد و بیخون است، اما سپس آن صحنه در هواپیما میآید). و صحنهای هم هست که در نهایت هم تعلیقآمیز و هم غمانگیز است، که در آن باسرمن به خاطر نیازهای دشمن منسجم یا ناسازگار است، اما بعد هرج و مرج رخ میدهد. این یک صحنه واقعاً خوب از او مخصوصاً، از شخصیتی است که در اولین نگاه در آن ماشین، پیرمرد مه آلود است، اما بعداً با اطلاعات نزدیک به مک گافین او بسیار دوست داشتنی است.
اگر من آن را کاملاً به اندازه شاهکارهای بعدی رتبه بندی نکنم، به این دلیل است که تقریباً بسیار شیفته نور بودن خود در مکان هایی است که باید کمی تاریک تر باشد. نهایتاً شدت درستی پیدا میکند و «وای» در پرده سوم نفس میکشد، اما این یک تلاش بیعیب نیست. با این حال، این یک نمایش بسیار خوب از مردانی است که مصمم هستند داستانهایشان را به این شکل یا آن شکل و درگیریهای عاطفی بزرگی را که در ضخامت همه آنها وجود دارد، به نمایش بگذارند. این یک کار کلاسیک است، اگر نه بلافاصله برای دیدن اینکه آیا ابتدا وارد Hitch می شوید یا خیر. با این حال، اگر قبلاً آن را دیدهاید، ممکن است دوباره آن را در یک بعدازظهر شنبه بارانی تماشا کنید (البته نه با باز کردن چترتان).
دانلود فیلم Foreign Correspondent 1940 (خبرنگار خارجی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
آلفرد هیچکاک اصطلاح "مک گافین" را به عنوان "جاسوسان به دنبال چه چیزی هستند، اما مخاطب اهمیتی نمی دهد" را رایج کرد. در خبرنگار خارجی مک گافین بند 27 یک معاهده بین دو کشور است. این یک بند سری است، در واقع آنقدر محرمانه است که فقط برای دو نفر امضاکننده معاهده میدانند، زیرا هرگز نوشته نشده است.
حالا چه معاهده باشد، چه قرارداد، یا هر نوع قرارداد دیگری، تمام نکته در نوشتن آن و امضای آن از سوی مردم برای این است که در مورد آنچه مورد توافق قرار گرفته است، تردیدی وجود نداشته باشد. هر چیزی که نوشته نشده باشد را می توان بعداً انکار کرد، به خصوص که شاهدی برای این توافق شفاهی بین دو امضاکننده وجود ندارد. حدس میزنم باید فرض کنیم که دو دیپلمات آنقدر به یکدیگر اعتماد دارند که یک توافق شفاهی و یک دست دادن کفایت میکند.
این سؤال را ایجاد میکند که چگونه کسی غیر از دو امضاکننده از وجود آن مطلع است. از بند 27. جاسوسان و اسکات فلیوت از آن مطلع هستند، بنابراین حدس میزنم دو امضاکننده باید اعلام کرده باشند که معاهدهای را با یک بند نانوشته امضا کردهاند. به نظر من بهتر بود نه تنها محتوای بند، بلکه موجودیت آن نیز مخفی بماند.
یکی از امضاکنندگان ون میر است. جاسوسان برای اینکه بفهمند در بند 27 چه چیزی وجود دارد، ون میر را با این ایده که او را شکنجه کنند تا زمانی که صحبت کند، می ربایند. اما برای اینکه دنیا متوجه ربوده شدن ون میر نشود، مردی را که شبیه ون میر است میخواهند جای او را بگیرد تا او را ترور کنند. احتمالاً فریبکار از آن قسمت از نقشه اطلاعی نداشته است.
اگر دنیا فکر می کند ون میر ترور شده است، به این معنی است که تا آنجا که به بقیه مربوط می شود، فقط یک نفر می داند که چیست. در بند 27. ون میر ممکن است به این شخص دیگر اعتماد کرده باشد، اما آیا میتوان انتظار داشت کشوری که او نماینده آن بود، به بند سری که محتوای آن را فقط دیپلمات کشور دیگر میداند احترام بگذارد و حرف او را قبول کند؟ بنابراین با ترور ساختگی ون میر، به نظر می رسد که این بند بی ارزش شده است. یا شاید جاسوسان قصد داشتند ون میر را پس از اینکه جرأتش را ریخت و گفت: "فریبت دادم. ون میر زنده است، اما هنوز باید به بند مخفی که ما اکنون در مورد آن می دانیم احترام بگذارید."
با حرکت درست، اگر ون میر بودم و جاسوسان شروع به شکنجه کردن من می کردند تا بگویم در بند 27 چه چیزی وجود دارد، من فقط چیزی را می ساختم. به هر حال، این یک راز است، پس جاسوسان چگونه تفاوت را می دانستند؟
اما این کافی است. همانطور که در بالا ذکر شد، هدف مکگافین این است که به جاسوسان چیزی بدهد که به دنبال آن باشند که انتظار نمی رود مخاطب به آن اهمیت دهد. اما مشکل فقط همین است. شاید قرار نیست ما به چیستی MacGuffin اهمیت بدهیم، اما مطمئناً باید به آنچه MacGuffin را مهم می کند اهمیت دهیم. بارها و بارها، ما پیوسته با پیام موعظهای در مورد نیاز به اتخاذ موضعی قوی علیه آلمان تحریک میشویم. به طور خلاصه، این یکی دیگر از فیلم های تبلیغاتی هیچکاک است که اولین آن «بانو ناپدید می شود» (1938) است. به همین دلیل است که استفان فیشر، رهبر حزب صلح جهانی، یک سازمان صلحطلب، در واقع یک جاسوس نازی است. شما نمی توانید به آن صلح طلبان اعتماد کنید. مشکل به خودی خود پیام نیست، بلکه در اثر روحیبخش تبلیغات است. چه کسی می خواهد فیلم ببیند و برای او سخنرانی کند؟ البته به اندازه کافی صحنه های خوب در فیلم Foreign Correspondent وجود دارد، مخصوصاً صحنه ای که در آسیاب بادی است که فیلم را در کل لذت بخش می کند، اما با جنگ طلبی ها تا حدودی خراب می شود.
فیشر دختری به نام کارول دارد که عشق شخصیت اصلی، جانی جونز است که مجبور می شود نام مستعار هانتلی هاورستاک را بپذیرد. او موافقت می کند که کارول را وادار کند تا با او به کشور برود تا فلیوت بتواند فیشر را وادار کند که دخترش را ربوده اند و بنابراین تبادل زندانی را برای ون میر ترتیب دهد. تظاهر این است که هاورستاک باید از جاسوسانی که قصد کشتن او را دارند پنهان شود، زیرا او می داند که آنها چه کسانی هستند. وقتی کارول و هاورستاک به کمبریج میرسند، در یک هتل اتاق میگیرند.
اوه لا لا. یک اتاق برای آن دو نفر! حتی اگر فقط برای بعدازظهر باشد، بسیار دنج به نظر می رسد و کارول با آن خوب به نظر می رسد. اما پس از آن، فولیوت با هاورستاک تماس میگیرد و به او میگوید که برای صحبت با فیشر به زمان بیشتری نیاز دارد، و بنابراین هاورستاک باید کارول را یک شبه در آنجا نگه دارد. هاورستاک موافقت می کند و با هتل برای اتاق دیگری برای کارول هماهنگ می کند. کارول این را می شنود و وحشت زده می شود.
اکنون، می دانم که در آن زمان اوضاع در رابطه با جنسیت متفاوت بود، اما نمی توانم این یکی را بفهمم. این واقعیت که هاورستاک برای او اتاق جداگانه ای در نظر گرفته است نشان می دهد که نیت او محترمانه است. اما زنی که حالش خوب بود یک اتاق برای بعدازظهر داشت از اینکه برای شب اتاق جداگانه ای برایش می گرفت عصبانی است. حدس میزنم او فکر میکرد که اتاق دوم فقط برای ظاهر است، و او قصد داشت بعد از ظهر همان روز به اتاق او برود، دقیقاً چیزی که ممکن است مرد در ذهنش باشد در حالی که از جاسوسانی که میخواهند او را ترور کنند پنهان میشود. از آنجایی که آنها از جاسوسان پنهان شده بودند، او باید فکر می کرد که چیزی پیش آمده است که نیاز به اقامت طولانی تری دارد. کار معقول او این بود که پیش او رفت و گفت: "چرا اتاق دیگری برای من می گیری تا بتوانیم یک شب بمانیم؟" اما چیزهای دیگری در خبرنگار خارجی معنا ندارد، بنابراین دلیلی برای متفاوت بودن این صحنه وجود ندارد.
دانلود فیلم Foreign Correspondent 1940 (خبرنگار خارجی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
دومین عکس آمریکایی آلفرد هیچکاک، گزارشگر ناآشنا (1940)، به وضوح تمام آنچه را که در یک فیلم خارقالعاده میخواهید، دارد. برای سفارش می توان گفت که یک چیلر ستون فقرات کار مخفی است. با این حال، این به سادگی اصول آنچه را که واقعاً در فیلم Foreign Correspondent می گذرد، پوشش می دهد. تنش، تجربه، احساسات، شوخ طبعی، قهرمانی، و گروه بازیگری دارد که اگر تلاش کنید نمیتوان آن را اصلاح کرد!
در مقابل، اولین عکس آمریکایی هیچکاک بسیار عالی بود، البته تا حدی سختگیرانه. چیلر ستون فقرات گوتیک ربکا. در حالی که ربکا هنوز یک فیلم فوقالعاده است و تواناییهای لارنس اولیویه، جوآن فونتین و دیگران را به رخ میکشد، اما تقریباً آنقدرها هم جذاب یا فعال نیست. روزنامهنگار ناآشنا مهمتر از فیلمهای هیچکاک است که در آغاز جنگ جهانی دوم ساخته شد و فراخوانی غیرقابل انکار برای ورود آمریکا به درگیریهای آن زمان. ربکا ممکن است برنده جایزه موسسه برای بهترین تصویر در سال 1940 شده باشد، اما فیلم روزنامه نگار ناآشنا بهترین فیلم بود.
سال 1939 است و اروپا در آستانه آغاز یک جنگ بزرگ جهانی است. یک روزنامه نگار آمریکایی به نام جانی جونز به عنوان خبرنگار ناآشنا برای روزنامه نیویورکی که برای آن کار می کند به خارج از بریتانیا فرستاده می شود. او نام اصلی هاورستاک را برعهده می گیرد و مدت ها بعد در حال بررسی مرگ ظاهری یک نماینده مهم است و یک حلقه عملیاتی دولت نازی را در این روند آشکار می کند.
جوئل مک کریا و لارین دی، دو بازیگر نقش اول را به عهده دارند. سرگرم کننده های خوبی که امروزه به طور استثنایی دست کم گرفته می شوند. هر دوی آنها با پیشرفت فیلم، علم مناسبی را حفظ میکنند و بازیکنان حمایت کننده نیز به طور مشابه به دست میآیند. جورج سندرز، آن «مرد مخوف» در نقش یک متخصص کشیدن پا به نام اسکات فولیوت بازی می کند و نمایشگاهی شگفت انگیز برپا می کند. رابرت بنچلی، بهعنوان استبینز، روزنامهنگار ناآشنا مککریا، در ساخت محتوا مشارکت داشت و گفته میشود که مبادله لات خود را ساخته است. ادموند گوئن نیز وجود دارد که به عنوان یک قاتل قراردادی دوستانه کاکنی انتخاب شده است، و او از نقش کوتاه، هر چند مهم، استفاده می کند.
و در دومین فیلم او با هیچکاک، ما هربرت مارشال را داریم. در یک اعدام واقعاً فوق العاده باید آن را کنار بگذارم - به این دلیل که بخشی از فرصت را به من داد، میتوانم ساعتها در مورد دختر محبوبش تکان بخورم.
در خبرنگار خارجی تعداد بیشماری توالیهای برجسته وجود دارد. ، اما من فقط چند مورد را در اینجا متوجه خواهم شد. «صحنه چتر» وجود دارد، جایی که مککریا یک قاتل حرفهای را از میان انبوهی از تماشاچیان تعقیب میکند و در میان چترهای متعدد گم میشود. گروه آسیابهای بادی، که در آن مککریا و همراهانش خود را در یک میدان باز تنها میبینند، آسیابهای بادی که با وزش نسیم به ظرافت میچرخند... یا از سوی دیگر در برابر نسیم، به دلیل یکی از این کارخانههای خرد کردن مشکوک، به طرز عالی تیراندازی میشود. برای افزایش نیاز به حرکت و خطر، یک هواپیمای انفرادی اوج می گیرد. زمانی که مککریا دی و سندرز را برای گرفتن پلیس میفرستد و خودش وارد آسیاب بادی میشود، این یکی از پرتنشترین قطعات فیلم است. ثالثاً، وقتی دو مرد که ظاهر پلیس را به خود می گیرند با انتظارات بدخواهانه در اقامتگاه مک کریا ظاهر می شوند، او به شدت از آنها مانور می دهد و از پنجره می شکند و در نهایت به طور ناپایدار در لبه ای از جاده های لندن در زیر آن تنظیم می شود و لباس خود را می پوشد. پیچیدن او همچنان ناخواسته مانع حروف در تابلوی نئون هتل میشود و مسافرخانه اروپا را به HOT EUROPE کاهش میدهد، با پیچشی که صرفاً هیچکاکی است.
همچنین یک صحنه کوتاه اما ارزشمند وجود دارد که احتمالاً از میان آن میگذرد. ترک توسط جمعیت در حین تعقیب خودرو، جایی که مککریا با سندرز ملاقات میکند، وسیله نقلیه قاتل در گوشهای پاره میشود و نزدیک بود به یک فرد مسن بدبختی که قصد عبور از جاده را داشت، برخورد کند. او در زمان کوتاه به چک بازمی گردد، و در حالی که تلاش می کند یک بار دیگر عبور کند، افسانه های ما در حال پرواز هستند و به سختی آن مرد را نیز از دست می دهند. همانطور که او سعی می کند برای بار سوم عبور کند، کل خدمه پلیس در رزمناوها جاده را خراب می کنند و مرد، یک بار دیگر مانع شده، از پشت به سمت رفاه کنترل دور می شود، می چرخد و به داخل خانه خود باز می گردد. برای تماشاگر معمولی، این فقط یک ثانیه در میان یک تعقیب انرژیبخش و سریع است، اما صادقانه بگویم، گروه من را همراهی کرد. تصویری شگفت انگیز از تسکین کمیک.
پس از یک تجربه غوغایی در سرتاسر سرزمین اصلی اروپا، حرکت به سمت دو ساعت کامل درخشان برای تماشاگر، خبرنگار ناآشنا به عنوان یک سانحه هوایی در مرکز شهر به اوج خود می رسد. دریای آتلانتیک... علاوه بر این، یکی از شخصیتهای اصلی جان خود را در یک نمایش فداکاری تماسی میدهد.
پس به خودتان کمک کنید، اگر مانند من از طرفداران فیلمهای خارقالعاده هستید و وارد این دنیای هیچکاکی شوید. پیروزیهای بزرگ در برابر منفور، چت هوشمندانه شکوفا میشود، احساسات شکوفا میشود، آدمهای بد افسانه هستند، و تجربه در کنار شماست!
دانلود فیلم Foreign Correspondent 1940 (خبرنگار خارجی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
روزنامه نگار ناآشنا دومین فیلم از ضربه یک و دو هیچکاک در سال 1940 است، اما میراث آن به طور کلی توسط ربکا عزیزتر (1940، 8/10) که بهترین تصویر را در مسابقات اسکار غصب کرد، به طور کلی پنهان شده است، در حالی که قبلی به همین ترتیب بهترین تصویر با 6 انتخاب انتخاب شده است.
در نگاه گذشته، روزنامهنگار ناآشنا ممکن است به دلیل علم کهنه دو سرنخ آن، احساس کمتر قانعکنندهای باشد، با این حال احتمالاً این یک چیلر درجه یک جاسوسی از متخصص تنش است، با سه تایی از تغییرات بالا. بازیکنان حمایت کننده (باسرمن، مارشال و سندرز)، علاوه بر این که FX آن تا حدودی در خط مقدم هستند در حال حاضر زمان ایده آل است، پیشروی جدایی از موضوع مشابه NORTH BY NORTHWEST (1959، 8/10)، که تقریباً بیست سال ظاهر می شود. بعد از این واقعیت
جانی جونز (مک کریا)، با نام مستعار هانتلی هاورستاک، به عنوان گزارشگر جدید ناآشنا توسط نیویورک گلوب انتخاب شده است، در هلند حاضر می شود تا تصویری غیرقابل انکار از جنگ رو به جلو داشته باشد. دیری نپایید که او شاهد مرگ سازمان یافته (تقلبی) نماینده هلندی ون میر (باسرمن) است، اگرچه ون میر واقعی آرام می گیرد و از کشور خارج می شود. جونز تبدیل به کسی میشود که بیش از حد میداند و توسط جلادان ناشناس تعقیب میشود، به همراه دیتی (دی) نزد پدرش استیون فیشر (مارشال)، رئیس یک مهمانی هماهنگی، به لندن ناپدید شد، این احساسات در حال جوانه زدن است، اما ناظران آقای فیشر را تصدیق میکنند. خنجر پشت سر فردی از توقیف است.
در زمان کوتاهی که جونز به عنوان یک هدف از ترتیبات کشتار مورد توجه قرار می گیرد، اینجا جایی است که هیچکاک در بهترین حالت خود قرار دارد، اما به نظر می رسد غیرمنطقی در محتوا باشد، جونز ناآگاه از برج ساختمان کلیسای وست مینستر بازدید می کند. هیچکاک با "بادیگارد" خود راولی (گوئن)، که توسط فیشر مأمور فرستادن جونز شده است، زیرکانه با انتظارات مخاطبان از خطری که در راه است بازی می کند، با وجود این واقعیت که ما در کل آشکارا آگاه هستیم، عجله ای از عجله تولید می کند که با طنز داربست گرانبهایی همراه شده است. که فاجعه نزدیک جون نتیجه پیشفرض است.
آلبرت باسرمن، مجری صحنه آلمانی، بهعنوان مذاکرهکننده برجسته تحت بررسی متقابل برای دادههای جنگ، مفتخر به دریافت جایزه اسکار شده است، غیرقابل تصور این است که او به زبان انگلیسی ارتباط برقرار نمیکند. هر یک از سطرهای او با کمک آوایی بیان میشود و نتیجه نهایی غمانگیز است، که با بیاعتنایی آشکار او به درگیری از طریق مراقبت از پرندهنگاری از افراد، که برای اولین بار است، پشتیبانی میشود. به طور بیپروا مانند تکنیکی مبهم به سستی جونز که آزاردهنده است، بیان میشود، اما دفعه بعد، تحت عذاب شدید ذهنی، به یک روشنایی مهم و نیروبخش تبدیل میشود.
هربرت مارشال با نرمی حیله گرانه خود در زمین بی طرف است، مبارزه با کیفیت غیرقابل تحمل او برای یک عامل دولتی ضروری است، او متوجه می شود که مرگش نزدیک است، حتی در آخرین لحظه که توبه کرده است. متانت او و در معرض آسیب دیوانه وار نیست. جورج سندرز که به همین ترتیب در فیلم Foreign Correspondent REBECCA ایفای نقش می کند، روحیه افتخارآمیز خود را به شغل اسکات فلیوت (حروف بزرگ در نام خانوادگی او به یاد یک پیشروی اعدام شده حذف کردند)، گزارش دیگری که در این حرفه بسیار تیزبین تر است. . همه موارد فوق باعث می شود مک کرا و دی در قسمت های رانندگی ناجورشان بیش از حد عریض و بی مزه باشند.
یک افشاگری افشاگرانه نزدیک به اتمام است، هیچکاک و گروهش موقعیتی کاملاً فریبنده را با پودر هواپیما که به سطح اقیانوس می رسد، ایجاد می کنند، با توجه به فصل ساخت آن، تأثیر پرتلاش آن به طرز تکان دهنده ای بی وقفه باقی می ماند. بنابراین اساساً، گزارشگر ناآشنا ممکن است کرم در میان آثار هیتکاک نباشد، قطعاً جایگاه او را نیز تغییر نمیدهد، و اگر واقعاً صحبت کنیم، داستان تخیلی مأمور دولتی آن غیرقابل انکار بیشتر از اکثر موارد در این طولانی است. نوع در حال اجرا در واقع امروز پر رونق است
دانلود فیلم Foreign Correspondent 1940 (خبرنگار خارجی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
من مشتاق بودم که یک فیلم «جنگی» آمریکایی که پس از آغاز جهان دوم ساخته شده بود، اما قبل از اینکه ایالات متحده خودش را در آن قفل کند، چگونه به نظر برسد. جنگ، با این حال آخرین صحنه در آوریل 1940 گنجانده شد و پس از ضبط کامل شد.
جانی جونز (جوئل مک کریا)، یک خبرنگار خلافکار، توسط "نیویورک گلوب" به بریتانیا فرستاده می شود تا بفهمد چه چیزی واقعاً به عنوان چیزهای شایعه آمیز در مورد افزایش جنگ اتفاق می افتد. تصور می شود که یک نماینده مهم هلندی به نام ون میر (آلبرت باسرمن) با شرطی مرموز توافقنامه ای را مشخص کرده است که می تواند تصمیم بگیرد که آیا جنگ وجود دارد یا خیر. اولین وظیفه جونز ملاقات با استفن فیشر (هربرت مارشال)، رئیس حزب هماهنگی گسترده است که در یک شام به ون میر احترام می گذارد. جونز با ون میر ملاقات می کند و با او تاکسی می شود، اما در آن لحظه ون میر با بازگرداندن هالند از مهمانی ناپدید می شود. جونز با دختر کوچولوی فیشر، تون (Laraine Day) آشنا می شود و به سرعت به سمت او جذب می شود.
در یک گردهمایی سیاسی که جونز به آنجا می رود، می بیند که ون میر به ضرب گلوله کشته شده است، اما ظاهراً ون میر به یاد نداشت. او زمانی که آنها لحظه ای صحبت کردند. این یک گروه طولانی از فعالیتها را آغاز میکند که در آن جونز، دیتی فیشر و روزنامهنگار دیگری اسکات فلیوت (جورج سندرز) تلاش میکنند تا قاتل حرفهای را دنبال کنند. جونز متوجه می شود که ون میر هنوز زنده است اما توسط جاسوسانی دستگیر شده است که باید بفهمند قسمت مرموز معامله چه می گوید. جونز و فلیوت نیز متوجه می شوند که جورج فیشر واقعاً برای مأموران دولت آلمان کار می کند و نابغه پشت هواپیماربایی ون میر و قتل ون میر ساختگی است.
وقتی فیشر می بیند که نقشه فاش شده است، تلاش می کند. برای فرار به آمریکا در هواپیما با دختر کوچکش در پی درگیری اعلام شده است. او کار خود را به دخترش می پذیرد. جونز و فولیوت نیز در هواپیما هستند که از یک قایق آلمانی آتش گرفته و سقوط می کند. چند نفر از بازماندگان در بال هواپیما در حال حرکت هستند، اما وقتی به نظر می رسد که تعداد زیادی از افراد در بال هستند، چارلز فیشر می پرد و به سطل لگد می زند. بقیه توسط یک قایق آمریکایی محافظت می شوند. جونز داستان انتخابی خود را به مقاله اش می رساند و بانوی جوانش کارول را می گیرد.
در چند سطح، فیلم ترکیبی از دو فیلم است. یکی هیچکاک خشن و تقریبا کمدی است، نگاهی به سن نزدیک شدن به اندازه کافی یک روزنامه نگار بی فریب بیندازید. دومی فیلم تهیه کننده است که تلاش می کند ایالات متحده را از موضع غیر مداخله گرایانه دور کند و آن را به همکاری برجسته تر در مناقشه تشویق کند. آخرین صحنه در پایان اضافه شد. عناوین کاغذی از مناسبتهای معاصر از جمله نفوذ آلمان به دانمارک و جانی جونز در حال انجام پانتومیم ایستاده از ادوارد آر. مورو در حال پخش از بریتانیا در طول باراژ را نشان میدهد. این باعث میشود که فیلم از دیدگاه من کجرو باشد.
چند صحنهی کشیده بسیار جذاب از نظر فیلمبرداری وجود دارد. افشاگری جونز از ون میر در یک آسیاب بادی هلندی با حیله گری ثبت شده است و تخصص مشترک هیچکاک را نشان می دهد. مورد دیگر حادثه هواپیما و نتیجه سریع آن است. فکر میکردم این به راحتی به تصویر کشیده شده است.
یکی از ناظران خبرنگار خارجی گفت که «خبرنگار خارجی» نزدیکترین کسی بود که هیچکاک در هر لحظه به یک فیلم «پیام» رسید.
دانلود فیلم Foreign Correspondent 1940 (خبرنگار خارجی) دوبله فارسی بدون سانسور و با زیرنویس فارسی در فیلمازون.
این بخشهای عمدهای از قدرت استثنایی را از مفسران ما میگیرد. من تا حدودی هوشیارتر خواهم بود، به این دلیل که به نظر من این نقطه ای از حرفه اش است که هیچکاک در آن تخصص خود را ایده آل می کند. در هر صورت، من بین دادن امتیاز استثنایی 7 یا حتی 8 به این موضوع شوخی کردم...اما 7 فوق العاده چشمگیر را انتخاب کردم.
دو صحنه به طور خاص من را آزار می دهد...و گرفتار شدم من در ابتدای امروز پس از تماشای فیلم در شب قبل. اولین مورد در آسیاب بادی بود. مسئله اینجاست که پیشرفت شخصیت جوئل مک کریا...خب، به سادگی هیچ شانسی وجود ندارد که او شناخته نشود و به دست نیاید. ایده ای خارق العاده، در عین حال اغراق آمیز، که آن صحنه را به شدت باورنکردنی می کند. نیاز به محدودیت کوچکی داشت، که به نظر میرسید هیچکاک تا کنون از آن برخوردار نبود. صحنه دیگری که احساس میکردم کارساز نبود، تصادف هواپیما بود که با گرفتن بال هواپیما در اقیانوسی فوقالعاده خشن به وجود آمدند... با حمل و نقل نجات دور. در دریاهای آرام تر... باشه. شاید به آن اعتماد کرده بودم. با این حال، نه آنطور که به تصویر کشیده شده است.
در کل بقیه فیلم، من واقعاً نمی توانم چیزی را برای محکوم کردن پیدا کنم. بازیگران فوق العاده هستند. جوئل مککریا در اینجا فوقالعاده است، در واقع من موافقم که شاید بهترین کار او بود (و مطمئناً بهتر از سالهای پویای بعدیاش که در تعداد قابل توجهی وسترن فراموششدنی بازی کرد). با این حال، در اینجا او به عنوان ستون نویسی که توسط مدیرش مجبور به «خبرنگار خارجی» شده بود، عالی بود. لارین دی نیز فوقالعاده است، و من هیچوقت دلیل تاثیرگذاری او در فیلم Foreign Correspondent را درک نکردم. در واقع، او شغل نسبتاً طولانیای داشت، با این حال شاید در تعداد زیادی از فیلمهای B متوقف شد. در واقع همان سال او در خبرنگار خارجی فوق العاده بود و در تمام مدت ساخت سریال دکتر کیلدر بود. به نظر می رسد که حرفه او اغلب به دلیل مشاغلی که به او داده شده بود تجربه می کرد ... اما در اینجا او درجه یک است.
هربرت مارشال به طور تکان دهنده ای در اینجا به عنوان یک فرد محکوم است. او برای همیشه یکی از سرگرم کننده های نفر شماره 1 من بوده است، و در کمال تعجب، در اینجا به عنوان "آدم بد" متوجه می شود که چگونه شغل خود را به یک فرد متفکر برای همه در هر درجه تبدیل کند. کار باشکوه جورج سندرز در اینجا در شغلی که به خصوص چشمگیر نبود، عالی است. آلبرت باسرمن به عنوان سفیر جذاب است. رابرت بنچلی به عنوان روزنامه نگاری که هیچ کاری انجام نمی دهد، اعدام بی تکلف تری را انجام می دهد. ادموند گوئن این بار یک قاتل است. و پس از آن، هری داونپورت بهعنوان ویراستار مقاله، همیشه از او استقبال میکند... یکی دیگر از شخصیتهای سرگرمکننده که هرگز از او خسته نمیشوم.
یکی از نشانههای محکم خبرنگار خارجی چیزی است که من آن را رویکردی جذاب برای معرفی مینامم. احساسی در میان مککریا و دی که مستقیماً در مرکز قتل، دوگانگی و آمادگی برای انفجار درگیری جهانی است. این به احتمال زیاد پایه ترین قسمت فیلم است. هیچکاک با زیرکی و باور نکردنی تمام کرد.
من معمولاً صفحات استاندارد را نمیخرم، اما این نسخه بلو بیم توسط Rule کاملاً عالی است.
من این را نمیدانم یکی از بهترین فیلم های هیچکاک، اما با "ربکا" در همان سال شروع شد، فکر می کنم سال 1940 شروع سال های درخشان هیچکاک بود... و این یک فیلم فوق العاده است. سر به بالا در نظر بگیرید که آن را به مجموعه خود اضافه کنید.
نظرات کاربران
برای ثبت نظر ابتدا وارد اکانت خود شوید.